ناگفتنی ها

یک مشت خاطره

ناگفتنی ها

یک مشت خاطره

هر کاری که بدون توکل به خدا آغاز شده باشد انجام ندارد.

میخوام بهم بگید

سلام دوستان

خیلی خوشحالم از اینکه همه ای تون شاداب هستین و جای شکرگزاری است که از چنین نعمت الهی بهره بردید ، منم به نوبه خودم از خداوندگار عالم سپاسگزارم .

با اومدن سال دوهزارو یازده تصمیم گرفتم در موردکارهای سال گذشته ای مون با رئیس یه جلسه ای اختصاصی داشته باشم در هرصورتش امروز تصمیمم رو عملی کردم .

پیرامون انجام وظایف ُ پیشبرد مسئولیت ها بحث گسترده ای رو راه انداختیم ، نتیجه بد نبود حد اقل رئیس متوجه شده که کارمندان با چه مشکلات و چالش های دست و پنجه نرم می کنند .

موضوع دگری رو که باید صادقانه اعتراف کرد " اخلاق فردی " خودم بود ، چندی قبل یکی از دوستانم بهم گفت که در این اوخر برخی ها در مورد شما جور دیگه فکر می کنند و میگن کار بافانی سخت است ، واقعا نگران شدم که چرا چنین ذهنیت واسه برخی از دوستان ایجاد شده خودم رو ارزیابی کردم نتونستم به یه نتیجه ای قطعی برسم که واقعا در کدوم موردها مشکل دارم در نهایت قانع شدم که رفتار من رک و بدون مقدمه هستش ، خب قبل از اینکه رئیس مون روی این موضوع اشاره کند بهش گفتم بلی بعضی ها چنین باور رو دارند اما فکر نمی کنم بجاباشد حالا میخوام نظرشما دوستان عزیز رو هم بدونم که شما چه فکر می کنید .

اخلاق من با دگران هیچ فرقی نداره جز اینکه فقط رک تر و صادقانه تر  حرفامو میگم ایا کاری رو که انجام میدم بده آیا نباید صادقانه و رک حرف زد ؟ آیا نباید واقعیت هرا رو گفت ؟ شما به عنوان یه فرد که میتونید رفتار روزمره تون عملی می کنید چه رفتار و اخلاقی رو ترجیح میدهید خوشحال میشم اگه بامن بنده فقیر هم بگید موفق باشید.

I never forget that time

the rain was raining

she was ruining across the farm

her pink dress had wetted

her nail polish was pink too

I couldn’t tell her I love you because she was very beautiful

I was seeing her

just seeing

I never forget that time

امشب نیز مانند شب های گذشته می گذرد و فردا نیز بی افسوس نمی ماند . پدری دارم که در عالم بی سوادی از حقوقش دفاع می کند و دوست داشتنی است ، واقعا خدا مهربان است .

نمی دانم سرمشق زندگی چیست ؟ و من چگونه زندگی می کنم ؟ حتی نمی دانم از دیدگاه پدرم چگونه پسری هستم .

واقعا نمی دانم زندگی چیست ؟ آیا زندگی جریانی از گذشت زمان است ؟ امشب نیز با تکرار اشتباهات قبلی اظهار ندامت می کنم . گاهی خودم را با سائیر هم قطارانم مقایسه می کنم ، بد نیستم اما نه ، من می خواهم بهترین باشم ، معنی بهترین را که میدانید چی است ؟

در دنیای مدرن انسان هایش نیز مدرن می اندیشند ، زندگی مدرن دارند ، آنها برای ادامه زندگی شان برنامه دارند و براساس آن زندگی می کنند ، اما من نه ، نه تنها من بلکه اکثر از اعضای جامعه ای ما به چنین بی برنامگی مواجه هستند

کم کم دارم منحرف میشم .