ناگفتنی ها

یک مشت خاطره

ناگفتنی ها

یک مشت خاطره

زندگی بی هوده است

ثانیه ها می گذرد

دقیقه ها می گذرد

لحظه ها می گذرد

ساعت ها می گذرد

روز ها می گذرد ............... و بالاخره عمر یک انسان میگذرد . انسانی که مغرور و سرکش بود . انسانی که بخاطر تجربه ی آزادی همه مسئولیت هایش را فراموش می کرد.

از نظر من زندگی خیلی بی هوده است ، در مورد مردن و نابود شدن فکر می کنید انسانها متفاوت تر از گوسفند ، مرغ و ................. است ؟

دختر و پسر بخاطر اشباع نیازمندی های شان باهم تعهد می کنند . آنها فرزندی بدنیا می آورند و اسمش را می گذارند خانم یا آقای ایکس . اگر خانم یا آقای ایکس بداند دنیا چه گونه جایی هست اصلا راضی نمی شود بیاید و زندگی کند .

فرزند بدبخت تا چند سالی محدود از حمایت پدر و مادر جوان برخوردار است اما بعد ، گذشت زمان اتفاقاتی جدیدی را پیش کش می کند ، والدین پیر می شوند ، اندک اندک ضعیف می شوند ، کم کم از نا بینایی ، نداشتن دندان ، سنگین بودن گوش و در نهایت درد شکایت می کنند ، در جامعه ی سنتی فقط فرزند است که همه ی خوشی هایش را بپای والدینن بریزد اما در جامعه مدرن این باور وجود ندارد .

در هر صورت بعد از مدت زمانی یا پدر می میرد یا مادر  فقط و فقط یکی هست ، منظورم این است که یکیش مرده ،  گذشت زمان بازهم اکتفا نمی کند قضایای جدیدی را پیشنهاد می کند ، قضایای جدید شاید خود کشی یکی از دوستان آدم باشد شاید هم غرق شدن یکی از اقارب.

زمان می گذرد .

اینبار بخاطر پیری بیش از حد مرگ دنبال کسی میاید که نمرده بفرض اگه پدر مرده باشد مادر هدف مرگ قرار می گیرد و یا اگر مادر مرده باشد پدر .....

درد ، رنج ، غم ، اندوه فرزندی را که یک روز در آغوش مادر بود می فشارد ، فرزند نیز سردی و گرمی روزگار را تجربه می کند ، به قول معروف تجربه موهای آدمی را سفید می کند خب اینبار موهای فرزند دوست داشتنی سفید می شود چیزی که ما و شما از آن بنام پیر یاد آوری می کنیم  . گذشت زمان باعث می شود تا مرگ بیاید و این فردی را که یک روز جوان رشید بود ببلعد و زیر خاک بفرستتد ، چه قدر بی معنی و الکی بیا رنج بکش و حرف بشنو بعدش هم بدون کدام مقدمه برو بمیر.

این زندگی است .

به این میگن زندگی ، تویی که نمیدونی بدون ، تو هم یه روزی باید بمیری

نظرات 4 + ارسال نظر
محمد 1389,09,16 ساعت 11:35 ق.ظ http://koroush110kabir.blogfa.com

سلام دوست عزیز
چه اهمیتی دارد که من کی هستم
زندگی بین تولد و مرگ قرار دارد زندگی از ناتوانی آغاز می شود و در ناتوانی به پایان می رسد ولی این را باید دانست که این فقط مربوط به جسم آدمهاست نه روحشان اگر توانستیم در زندگی روحمان را قوی کنیم در آخر خوشنود خواهیم مرد ولی اگر نتوانیم مرگ برایمان سخت ترین پایان زندگی خواهد بود در واقع ما می توانیم پایان زندگی خودمان را خودمان انتخاب کنیم ،انتخاب کنیم که خوب باشد یا بد

با افتخار لینک شدید

اگه بخواهیم فقط به مرگ بیندیشیم دیگر زندگی معنایی ندارد ! خب البته الان تو جامعه ما همه مرده های متحرک هستند ! بود و نبودنشون فرقی نداره ! ولی باور کن تو جوامع غیر سنتی حالا مثلا همین کشور اروپایی که بابت دور بودن از خانواده بد معرفی شده ببین آنها چطوری برای پدر و مادرشون ارزش قائلند و ما ایرانی ها چطور ؟! به چشم خود دیدم !

سلام چطوری ؟! دوست عزیز !

سحر 1389,09,21 ساعت 10:29 ق.ظ http://mahbobetanha.blogfa.com

سلام دوست عزیز من آپ هستم ممنون میشم بهم سربزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد