سلامون علیکم
در مورد اینکه چگونه می توانم دردم را با دگران شریک بسازم راهای گوناگونی را تجربه کردم ولی موفق نبودم ، این بار واقعیت گویی را با وبلاگ نویسی آغاز کردم اما بازهم دیدم بجز از دو نفر کسی دوست ندارد حرف هایم را بشنود و راهی بیرون رفت معقول تری برایم پیشنهاد کند یا در نهایت برایم بگوید که آنها نیز درد دارند .
مطلب گذشته ام را تحت عنوان " فقط چهار سطر بخون بعدش اگه نخوندی هم اشکال نداره " نوشتم در اخیر این نوشته خواستار همکاری شدم بیشتر از پنج نظر دریافت نکردم حالا نمی دانم مشکل در کجاست ؟ آیا من نتوانستم آنچه را که باید می گفتم بگویم ؟ آیا نوشته های من خارج از چارچوب اصول نویسندگی است ؟ یا بایست از گذاشتن نوشته های جدیدم به دگران اطلاع دهم ؟ نمیدانم .
امروز موضوع جدیدی را متوجه شدم ، متوجه شدم که بعضا صداقت و راستگویی یا برملا ساختن احساس هم خیلی زیان مند هست ، یعنی ادم ها نباید آنچه در مورد یک شخص احساس می کند باوی در میان بگذارد ، نباید بیش از حد خوبی کند ، نباید صادقانه بگوید تو ادم خوبی هستی ، چون با گفتن این حرف برای طرف مقابل این سوال ایجاد میشه که چرا این شخص چنین شیرین زبانی می کند ؟ واقعا زندگی فراز و نشیب های گسترده ی دارد که ادم ناچار بایست تجربه اش کند .
در نوشته ی قبلی ام به دوستانی که ابراز نظر کرده اند وعده سپرده بودم تا نظرات شان را روی این صفحه نشر کنم پس بخوانید این شما و این هم نظرات دوستانی که لطف شان را از ما دریغ نداشتند بنا ازین دوستان خالصانه اظهار سپاس می کنم موفق و کامگار باشید .
نظرات دریافتی
سلام
من همیشه بهت سر می زنم.ببین بازم اومدم!
منو می شناسی دیگه!
به به!
چه سکوت خوبیه اینجا!
سلام دوست خوبم من با حرف شما موافقم چرا آدما اینطوری شدن ؟! چرا وقتی صادقانه میای جلو یه قدم عقب میرن ؟! چرا وقتی با راستی و یکرنگی حرفت رو میزنی بازم عقب نشینی میکنن ؟! چرا آدما دارن به ریا و نیرنگ جلو میرن ؟! چرا آدما هر کسی که با تزویر و دروغ باهاشون دوست میشه بیشتر تحویل میگیرن ؟! اگه بخوایم همش دنبال چرا باشیم خودمونو گم میکنیم ! پس دوست عزیز خودت باش به آدما کاری نداشته باش که راجع بتو چی میگن ؟! اگه بتونیم اینگونه زندگی کنیم موفق میشیم ! اگه بتونیم !
سلام دوست عزیز نیستی ؟ کجایی ؟ سر نمیزنی ؟!