سلام دوستان
خیلی خوشحالم از اینکه همه ای تون شاداب هستین و جای شکرگزاری است که از چنین نعمت الهی بهره بردید ، منم به نوبه خودم از خداوندگار عالم سپاسگزارم .
با اومدن سال دوهزارو یازده تصمیم گرفتم در موردکارهای سال گذشته ای مون با رئیس یه جلسه ای اختصاصی داشته باشم در هرصورتش امروز تصمیمم رو عملی کردم .
پیرامون انجام وظایف ُ پیشبرد مسئولیت ها بحث گسترده ای رو راه انداختیم ، نتیجه بد نبود حد اقل رئیس متوجه شده که کارمندان با چه مشکلات و چالش های دست و پنجه نرم می کنند .
موضوع دگری رو که باید صادقانه اعتراف کرد " اخلاق فردی " خودم بود ، چندی قبل یکی از دوستانم بهم گفت که در این اوخر برخی ها در مورد شما جور دیگه فکر می کنند و میگن کار بافانی سخت است ، واقعا نگران شدم که چرا چنین ذهنیت واسه برخی از دوستان ایجاد شده خودم رو ارزیابی کردم نتونستم به یه نتیجه ای قطعی برسم که واقعا در کدوم موردها مشکل دارم در نهایت قانع شدم که رفتار من رک و بدون مقدمه هستش ، خب قبل از اینکه رئیس مون روی این موضوع اشاره کند بهش گفتم بلی بعضی ها چنین باور رو دارند اما فکر نمی کنم بجاباشد حالا میخوام نظرشما دوستان عزیز رو هم بدونم که شما چه فکر می کنید .
اخلاق من با دگران هیچ فرقی نداره جز اینکه فقط رک تر و صادقانه تر حرفامو میگم ایا کاری رو که انجام میدم بده آیا نباید صادقانه و رک حرف زد ؟ آیا نباید واقعیت هرا رو گفت ؟ شما به عنوان یه فرد که میتونید رفتار روزمره تون عملی می کنید چه رفتار و اخلاقی رو ترجیح میدهید خوشحال میشم اگه بامن بنده فقیر هم بگید موفق باشید.
the rain was raining
she was ruining across the farm
her pink dress had wetted
her nail polish was pink too
I couldn’t tell her I love you because she was very beautiful
I was seeing her
just seeing
I never forget that time