ناگفتنی ها

یک مشت خاطره

ناگفتنی ها

یک مشت خاطره

نقطه سر خط

سلام برخواننده عزیز

خواهش می کنم این مطلب را بخوانید .

من هم مثل سائیر انسانها یک انسانم ، نان می خورم ، آب می نوشم ، می خوابم ، غیبت می کنم ، حس برتری جویی دارم ، غریزه جنسی دارم ، نارضایتی دارم و دها صفت خوب و بد دگر.

هنوز موفق به اولویت بندی مسئولیت هایم نشدم از نظرمن فلسفه اگزیستینسیالیزم و اومانیسم چیزی نیستند جز اینکه از انسان تمجید کنند اما صادقانه بگویید انسانها چه زمانی می توانند موفق باشند ؟ چه زمانی می توانند مطابق برنامه کاریشان حرکت کنند من اعتراف می کنم که نتوانستم . آیا شما توانستید؟ آیا با اعتقادات سارتر موافق هستید؟

آیا شما به اینکه می گویند فضل خداوند شامل حال آدم می شود باورد دارید ؟ من نمیدانم فضل خداوند چی است ؟ و چگونه شامل حال آدم می شود ؟ اگر بگویم من از خدا منکر هستم ، و به خدا احتیاجی ندارم مورد تنفر قرار خواهم گرفت ، درست است ؟ بلی ، چون کفر گفتم ، اما نه ، هرگز من از خدا منکر نیستم ، وی را عبادت می کنم ، در حضورش به ناتوانی خودم اعتراف می کنم ، اشک می ریزم وازش طلب امداد میکنم . می گویم پروردگارا خودت میدانی من ناتوانم پس هدایتم کن . اما نمی دانم چرا هدایتم نمی کند ؟ من شراب می نوشم ، چرس می کشم ، چشم چرانی می کنم ، از اینکه این سه فعل بد را دارم خیلی ناراحتم ، طوریکه قبلا گفتم از خداواند طلب آمرزش می کنم پس چرا خداوند به راه راست هدایتم نمی کند ؟ اگر قرار باشد خودم فشار را تحمل کنم وشراب ننوشم و دگر کارهای خلاف را انجام ندهم پس به هدایت خداوند هم نیاز ندارم چون همه زحمات را خودم متقبل شدم اگر مسئله هدایت خداوند در میان باشد باید خداوند طوری عمل کند که عذاب نکشم چون من مسئولیتم را که همان ندامت و عذر خواهی از خداوند است قبول کردم . آیا شما با این نظر موافق هستید ؟ در هر صورت لطف کنید راهنمایی ام کنید ، اعتراف می کنم که نمی دانم . از اینکه مطالعه نمی کنم خیلی زجر می کشم شاید بگویی مطالعه کن ، نمی توانم حوصله ندارم ، از نظر شما راه حل چیست ؟ اگر خودم را به بی ننگی بزنم مثل بی ننگ ها و خیرات خورها زندگی کنم می توانم اما ذهنم این اجازه را نمی دهد میگوید ، فانی کار کن زحمت بکش اما نمی توانم چون زندگی از کفم رفته چه باید بکنم ؟ نظر شما چیست ؟

نظرات 3 + ارسال نظر
صبا 1389,07,20 ساعت 09:45 ق.ظ

در صورت فرصت نظر خواهم داد
ممنون

پادوسبان 1389,07,20 ساعت 10:03 ق.ظ http://padoosban.blogfa.com

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی

اگر تحمل ایام آسان بود خدا نیز خود به هیئتی آشکاره می آمد
ای روزگار تحمل ایام را به خدایت بگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد